مردى همسايه ديوار به ديوار امام صادق عليه السلام بود و نسبت به آن حضرت از عمق جان و دل عشق مىورزيد.
روزى حضرت شنيد همسايهاش قصد دارد خانه خود را به صد هزار درهم بفروشد، در حالى كه خانه بيش از چهل هزار درهم ارزش نداشت.
امام عليه السلام او را خواست و از او پرسيد چرا خانهات را در معرض فروش گزاردهاى؟ پاسخ داد: دچار مشكل اقتصادى شدهام و براى حلّ اين مشكل چارهاى جز فروش خانه ندارم.
حضرت فرمود: مىگويند ارزش خانهات چهل هزار درهم است چرا مىخواهى آن را به صد هزار درهم بفروشى؟
با چشم گريان گفت: پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله! من شيعه و عاشق شما هستم، يك لحظه راضى نيستم از كنار شما بروم،
مشكل مادى سبب شده است كه من تن به فروش خانه بدهم و از كنار شما كوچ كنم! چهل هزار درهم قيمت عرفى خانه من است و
شصت هزار درهم اضافه را بابت حق همسايگى با شما از خريدار طلب مىكنم.
امام صادق عليه السلام كه اخلاقش اخلاق خدا و پيامبران و پدران بزرگوارش عليهم السلام بود، برخود واجب مىدانست كه پاسخ محبت را
با محبت بدهد و از طرف مقابلش با محبتش قدردانى كند و قاعده
[هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ] .
آيا پاداش نيكى جز نيكى است؟
را در حق او رعايت نمايد، به او فرمود: خانهات را به من بفروش، به حضرت گفت: با كمال ميل آن را به شما هبه مىكنم، حضرت اصرار به
فروش داشتند، مالك خانه گفت: اكنون كه به فروش اصرار مىورزيد همان قيمت معمولش را كه چهل هزار درهم است عنايت كنيد، امام
فرمود: به قيمتى كه به ديگران گفتهاى به همان قيمت كه صد هزار درهم است مىخرم، آنگاه به غلام خود فرمود: صد هزار درهم براى مالك
خانه بياور، غلام صد هزار درهم در اختيار مالك خانه گذاشت، او هنگامى كه خواست از نزد امام صادق عليه السلام بيرون رود، حضرت به او
فرمودند: علاوه بر اين صد هزار درهم كه ارزش خانه است، عين خانه را هم به تو تمليك كردم.
آرى؛ انسان از همنشين با كمال و مثبت خود در دنيا بهره معنوى و مادى مىبرد و در آخرت در كنار مقام و مرتبه او به فيوضات خاصه حضرت
حق مىرسد و در كنار همنشين بىكمال و منفى، عمرش را تباه مىكند و هدر مىدهد و ارزشهاى انسانىاش را از دست مىنهد و خود را
به خوارى دنيا و عذاب آخرت دچار مىسازد.
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:ممنون از حضورتون